دودی
دنیامو دودی می کنی
چشماتو می دزدی ازم
بگو چه سودی می کنی
با هر نخی که می کشی
پوکیده رو به غرب می شم
ریتمیک قلب نفسات
می کشی ضد ضرب می شم
دنیامو دودی می کنی
چشماتو می دزدی ازم
بگو چه سودی می کنی
با هر نخی که می کشی
پوکیده رو به غرب می شم
ریتمیک قلب نفسات
می کشی ضد ضرب می شم
با این تا می کنم هربار
که شاید فکرتو کشتم
شاید یادم بره گفتی
نذار خالی شه انگشتم
تو چشماش خیره می مونم
که شاید رنگ آبی شه
که شاید مثل اون روزا
دلم مثل اقاقی شه
اینم قربونیه من شد
بهش دنیاشو مدیونم
همیشه با یه عذ خواهی
تو دل می گم که مجنونم
یه وقتایی که می خنده
دلم از غصه می سوزه
فقط از روی دلسوزی
چشام چشماشو می دوزه
شنیدم توی انگشتت
یه تیکه آهن زرده
یه تیکه آهن بی روخ
یه تیکه آهن سرده
آخرش با افتخار
از تو هدیه ای رسید
هدیه ای که گردنم
طعم خوبشو چشید
بعدٍ این دلشوره ها
آخرش شدم رها
عاشقی بها داره
هدیه ی تو شد بها
وقتی که حاضر شدی
بگو که بالا بیام
با یه تن پوش جدید
بگو که حالا بیام
همین رقص صامتم
راویه قصه می شه
کم کم این قصه ی ما
حاویه غصه می شه
واسه رقص آخرم
صندلی رو کوبیدن
یهویی پشت سرم
چندتا دیوار روییدن
راه برگشتی نبود
من و آزادی بودیم
توی یک جای قشنگ
مثل آبادی بودیم
اشک توی چشمام جاریه
نمی دونی چه حالیه
وقتی که دستام خالیه
باید ببینی حالمو
تا کم کنی این بارمو
بار غمم اضافیه
باید بپرسی حالمو
سکوتمو شکستم
با چشم خیس نشستم
از خستگی و گریه
کم کم چشامو بستم
انقدر که گریه کردم
ببین چشام چه تار شد
برای یک ترحم
حرمت عشق چه خار شد
دلم ازت می ترسه
ببین صدام می لرزه
لب تر کنی می گم که
این ترس و لرز می ارزه
سکوتتو بشکن و
بیا بشین کنارم
بیا بزرگی بکن
بیا بپرس تو حالم
